کد مطلب:162475 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

شاه داعی شیرازی
سید نظام الدین محمود بن حسن الحسنی ملقب به داعی الی الله یا شاه داعی، از نوادگان داعی صغیر، چهارمین امیر سلسله ی علویان طبرستان است. او به سال 810 ه.ق. در شیراز متولد شد. در جوانی دست ارادت به شیخ مرشدالدین ابواسحاق داده و مدتی هم در محضر شاه نعمةالله ولی در كرمان گذرانده است و به سال 870 یا 867 ه.ق. در شیراز وفات یافته و همانجا مدفون است. از شاه داعی آثار نظم و نثر فراوان بجای مانده كه از جمله ی آنهاست: مثنویهای ششگانه مشهور به سته ی داعی، دواوین، ساقی نامه و 16 رساله با نثر. او در شعر هم «داعی» تخلص می كرده و هم «نظامی». [1] .



خواجه ی عالم امام المرسلین

آن كه زو بازیب شد دنیا و دین



با چنین تمكین حكم و اصطفا

خوش نشسته بود روزی مصطفی



نزد او شهزادگان در انبساط

هر دو را از التفات او نشاط



این یكی در حسن، در ثمین

وان دگر گوهر، حسین نازنین



زاده این دو گوهر، این دو سرفراز

از علی و فاطمه در بحر راز



بوده جد خویش را منظور چشم

هر دو را می داشت همچون نور چشم



سوی ایشان داشت خواجه دیدگان

كآب گشت از دیدگان او روان



سائلی گفتا چو خواجه می گریست

یا رسول، این گریه ی دلسوز چیست؟



چون نگریم؟ گفت، كآمد جبرئیل

آنكه از حضرت مرا او شد دلیل



گفت با من گر چه خواهی شد ملول

می كنم القا حدیثی ای رسول



گر چه این هر دو جگر گوشه ی تو اند

ملجأ امت به محشر این دو اند



امتت خواهند كشتن شان دریغ شان دریغ

این به زهر و آن یك دیگر به تیغ






امتان بی وفا را بین كه چون

این دو گوهر را روا دارند خون



چون نگریم كاین دو جان روزگار

هر دو را خواهند كشتن زار زار؟



چون نگریم كاین دو، روزی از قضا

می دردشان چنگل سگ زاده ها



لیك با حكم خدایی چاره نیست

گر چه دل، الا كه پاره پاره نیست



آنان كه دیده حاصل دنیا و دین، حسین

گریند بر امام زمان و زمین، حسین



یاد آورید خون كه روان كرده اند چون

از گردن و ز حنجره ی نازنین، حسین



از زعم خویش دعوی اسلام كرده اند

وانگه شهید كرده و كشته چنین، حسین



فریاد و ناله می كند و یاد می كند

كافر به گریه در طرف روم و چین، حسین



ای مصطفی كه خفته ای اما نخفته ای

از روضه سر برآر و بدین سان ببین، حسین



داعی بگو كه قاتل او روز رستخیز

از فعل شوم خود به كجا آورد گریز





[1] خلاصه از لغتنامه ي دهخدا.